روژان، رادمان، رادمهرروژان، رادمان، رادمهر، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

سه قلوهای من

دومین مسافرت

سلام عزیزای دل مامان خیلی خیلی خیلی دوستتون دارم پسرکم رادمهر این اولین مسافرت تو جیگر مامانه و دومین مسافرت قند پسر رادمان و ناز نازی مامان روژی امسال رو که با خبر خوبی شروع نکردیم بخاطر ضرر بابا تو کارش معلوم نبود که امسال میریم مسافرت یا نه بابایی دقیقا" بعد از سال تحویل تصمیمشو قطعی کرد مامان بزرگ و خاله مسی و خاله پری (خاله مامان) قرار بود برن گرگان که وقتی بابایی تصمیمش قطعی شد با همگی اونا هماهنگ کردیم و ساعت 3 صبح روز 5شنبه اولین روز فروردین راهی شدیم خداروشکر برای اولین بار تو این یکسال و سه ماه تو ماشین اذیت نکردید مخصوصا" تو رادمهر پسر گلم تو ماشین مامان بزرگینا تا نزدیک به شهر گرگان خواب بودید رادمان پسر گلم تو بغل خاله پری بودی...
27 فروردين 1392

نوروز 1392

سلام گلهای مامان بلبلهای مامان الهی مامان فدای اون راه رفتنهاتون بشه خیلی خیلی دوستتون دارم مامانی امسال میخواست براتون تقویم درست کنه ولی بعلت ذیقه وقت نشد ایشالا سال آینده امروز مثلا" بابا قرار بود سرکار نره ولی از صبح زود رفت و ساعت 20 دقیقه به 2 اومد من خیلی ناراحت شدم چون هم کار داشتم هم شما خیلی اذیت کردید  بالاخره امسال با تمام سختیهاش گذشت بیچاره بابایی آخرین روزهای سال نزدیک به 10 میلیون تومان ضرر کرده خدا کسانیکه مسبب چنین ضرری شدن رو لعنت کنه بابایی وقتی اومد خونه اولش هیچ چیزی نگفت منم که از دست بیچاره ناراحت بودم باهاش تا تحویل سال قهر کردم ولی وقتی بعد از تحویل سال فهمیدم که چه اتفاقی براش اوفتاده خیلی ناراحت شدم ...
23 فروردين 1392

چهارشنبه سوری

سلام نی نی های گلم الهی مامان دورتون بگرده انقدر مامانی درگیر شماست که فقط نداره بیاد تو وبلاگ براتون از شیرین کاریهایی که میکنید بنوسیه سال 91 هم با تمام بدیها ، خوبیها و سختیها گذشت امسال برای مامان از همه سالهای زندگیش زودتر گذشت یه سال سخت و پر تلاش برای مامان و بابا بود امسال قرار بود خونمونو عوض کنیم یه خونه بزرگتر و نزدیک به مامان بزرگ بخریم که دیگه مامان بزرگ براش سخت نباشه میاد خونمون ولی یه سری اتفاقات افتاد که مانع از این شد که ما خونمونو عوض کنیم ایشالا اگر قیمت خونه بالا نره سال 92 به امید خدا بابایی امروز زودتر اومد خونه که به مامانی تو کارای خونه کمک کنه و قراره فردا هم نره سرکار تا ببینیم چی میشه امشب میخوام بریم خون...
23 فروردين 1392
1